خب من دوباره از ایران برگشتم و سعی می کنم از این هفته دوباره به طور منظم اینجا دیالوگ بذارم.
همخونه ای چینی من: امروز این مدل موهای مجاز در ایران رو دیدم
من: آره یواش یواش داره مثل کشورهای کمونیستی می شه اونجا
لورا: خوب اگه من برم ایران و مدل موهام اونطوری که اینا می گن نباشه چی می شه؟
من: نه تو که اصلاً هیچی، تو باید روسری سرت کنی
Posted by neda on ژوئیه 12, 2010 at 10:49 ق.ظ.
بهتر بود به هم اتاقی تون می گفتید ایران داره می شه یه شبه طالبان، که تمام نیروهای وقف دولت فعلی عزم خودشون رو برای رسیدن به این غایت متعالی جزم کردند و … آه و هی.
تازه این محدودیت ها در حالت فعلی به نظر خنده دار میاد، ولی وقتی توی خیابونا می ری، تازه می فهمی این گرد مرگی که پاشیدن تو جامعه چه جوری غمش آدما رو گرفته و چشا رو داره حریص تر و هیزتر می کنه و …
Posted by Mehdy Sedaghat Payam on ژوئیه 18, 2010 at 11:58 ب.ظ.
مرسی نداجون از نظرت. از اونجایی که این می خواست تیکه بندازه و به طعنه این حرفو می زد منم اونو بهش گفتم. اما به طور کلی با نظرت موافقم. تازه وقتی که یه مدت می ری خارج و بعد میای ایران این گرد مرگ رو بهتر می بینی.
Posted by ثنا نصاری on ژوئیه 12, 2010 at 12:29 ب.ظ.
سلام. ایران بودی؟ چرا نگفتییییییی.
در ضمن دیالوگ خیلی با مزه ای بود.
Posted by Mehdy Sedaghat Payam on ژوئیه 19, 2010 at 12:00 ق.ظ.
سلام ثنا جان
راستش خیلی دلم می خواست که یه فرصتی دست می داد و می دیدمت اما این قدر دوره ی موندم توی ایران کوتاه بود که عملاً به غیر از بهارک اینا کسی رو ندیدم. سری بعد که بیام حتماً یه قرار می ذاریم. اینو از همین الان بهت قول می دم.
Posted by اشرف on ژوئیه 19, 2010 at 7:23 ق.ظ.
کی اومدید؟کی رفتید؟
باید به لورا انواع مدل های بستن شال و روسری رو نشون میدادید…..:D :
Posted by Mehdy Sedaghat Payam on دسامبر 19, 2010 at 5:34 ق.ظ.
من اوایل خرداد اومده بودم و اواسط تیر رفتم یه سر استانبول تا چندتا کنسرت متال ببینم و بعد هم از همون طرف رفتم نیوزیلند. این دوستان ترک ما هم در فرودگاه چند سری این ویزای منو نگاه کردن ببینن که نکنه مهاجر غیرقانونی باشم و بدون ویزا بخوام برم نیوزیلند.
راستش خود منم اون مدلهای شال بستن رو درست بلد نیستم. حالا اگه یه روز خواست بیاد ایران از توی اینترنت نشونش می دم. D: